مدح و شهادت امام هادی علیهالسلام
ای چـارمین عـلیِ ولی و دهـم امام وی بر فراز عرش ولایت تو را مُقام آه، ای به کنیه بوالحسن و در لقب نقی خورشید و ماه آینهدار تو صبح و شام خصمانِ تو که یکسره خصم ولایتند انداختند سنگ شقاوت تو را به جام میخـواستند تا تو نباشی و بستُـرند از لوح روزگار تو را نقش هر چه نام پس زهر سینهسوز به کام تو ریختند پس تیغ کـیـنهسـاز کشیـدند از نـیام )هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق( ای زنده همیـشه و ای جان مستـدام ای با همه جوانیِ خود آن چه خضر دید در آینه پدید، تو دیده به خشت خـام ای رهنمای گمشدگان، هادی البشر وی این لقب به نام تو ظرفیتش تمام مایـیم و زخـمهای گرانی که تا ابـد در سیـنـههایمان نـپـذیـرند الـتـیـام زخـم عـمـیق سینۀ سـوزان کـربـلا این خونچکان که تازه نماید علیالدوام مائـیم و انـتظار، اماما، که کی کِشَد از آسـتـیـن، نـوادۀ تـو تـیـغ انـتـقـام |